به گزارش شهرآرانیوز؛ مرد زغالفروش هر روز کیسههای زغال را روی ماشین میاندازد و پس از آنکه بارش را تحویل سفارشدهندگان میدهد، با چهرهای خسته و دستانی سیاه به خانه بازمیگردد. «بیل» به محض ورود به خانه، به دستشویی میرود و سیاهی جامانده در شیارهای دستهایش را با لیفی زبر و سخت میشوید و بعد میگذارد تا آب سیاه جمع شده در روشور پایین برود که به عنوان نماد و نشانهای از پاک کردن سیاهی و از بین بردن تاریکی، فضای فیلم را نمایان میکند.
فیلم سینمایی چیزهای کوچک اینچنینی (Small Things Like This) یک درام تاریخی اکران به کارگردانی تیم میلانتس و نویسندگی اندا والش که بر اساس رمانی به همین نام اثر کلر کیگان است که توجه بسیاری از مخاطبان را به خود جلب کرده است؛ فیلمی که بیشک شخصیتپردازی قوی، یکی از مهمترین ویژگیهایی آن است و نشان میدهد به شخصیت «بیل» در فیلمنامه توجه زیادی شده است.
شخصیتی که با دیدن فیلم میتوان مطمئن شد هیچ کس به اندازه «کیلین مورفی» به خوبی از عهده آن برنمیآمد؛ نگاههای عمیق و طولانی و سکوت پر از معنا، از ویژگیهای بازیگری کلینمورفی است که در این اثر، مخاطب را محصور حسی انسانی میکند.
در کنار بازی بی نقص کیلین مورفی، چهره و گریم او در نقش یک زغالفروش، از عواملی است که این نقش و تصمیمات او را برای مخاطب باورپذیر میکند.
فیلم «چیزهای کوچک اینچنینی» نقدی است بر یک رخداد تاریخی؛ این مراکز که توسط راهبهها اداره میشدند، در سالهای بین ۱۹۲۲ تا ۱۹۸۰ زنان سرپرست خانوار را برای توبه یا پاکسازی به شکلی دردناک نگهداری میکردند؛ «مگدالن لاندریزهای بدنام ایرلند» خانههای کلیسا برای مادران مجردی که مجبور به کار در فضایی نفرتانگیز و شرمآور بودند و نوزادانشان از آنها گرفته و به خانوادههای دیگر فروخته میشد.
بیل که خود فامیلی مادرش را در شناسنامه دارد، با بازگشت به خاطرات دوران کودکیاش حقیقیت زندگی خود و آنچه در مرکزی نگهداری زنانی که برایشان زغال میبرد را کشف میکند و در این مسیر به حقیقتی دردناک پی میبرد که سب تغییر مسیر زندگیاش میشود.
باآنکه استفاده از فلشبک در ساخت فیلم همچنان سوالبرانگیز است، اما آنچه نظر قریب به اتفاق منتقدان را تامین میکند استفاده نکردن از این شیوه روایی، تا حد ممکن، است. از این رو است که بسیاری از فیلمسازان و منتقدان استفاده از این تکنیک فیلمسازی را قدیمی و غیرکاربردی میدانند.
اما استفاده از این تکنیک و رفت وبرگشتهای مداوم شخصیت در زمان حال و گذشته در قالب فلشبکهای طولانی و فلشکاتهای بجا، به فیلم «چیزهای کوچک اینچنینی» فرمی داده است که با مسیر فیلم، اتفاقات، موانع درونی و درگیری شخصیت با خود همخوانی دارد.
همچنین استفاده از برخی از نشانهها، از جمله نشان دادن شیشههای مات و بخارگرفته در سرتاسر فیلم، کلاغی که اول فیلم با قارقار خود خبر از رخدادی بد میدهد و زنگ کلیسا، نشانههای قوی هستند که برای نشان دادن فضای نامتعادل در این فیلم استفاده شده است.